خَلوت و جَلوت

دور و برم از این همه خلوت شلوغ شد / کی می کنند خلوت و جلوت برابری

دور و برم از این همه خلوت شلوغ شد / کی می کنند خلوت و جلوت برابری

خَلوت و جَلوت

دلنوشته های نوکری ناقابل از عنایات آستان حضرت دوست در خلوت و جلوت
=================
عمری است حلقه‌‌ی در میخانه‌ایم ما
در حلقه‌ی تصرف پیمانه‌ایم ما
از نو رسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت ، پاشکسته می‌خانه‌ایم ما
عشاق را به تیغ زبان گرم می‌کنیم
چون شمع ، تازیانه‌ی پروانه‌ا یم ما

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

دربندگی قرار است به کجا برسیم

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ

در بندگی و طاعت خداوند چه چیزی عائد ما می شود؟

آیا بندگی منفعت دارد؟ مثلا فردی طلبگی میکند که مرجع شود، فردی مدتی دانشجو است تا استاد شود، منفعت و رشد دارد. حال بعد از یک مدت بندگی خدا قرار است به منفعت برسیم؟ آیا مسیر بندگی هم مسیر کاسبی است؟ چرا این سوال مطرح شد؟می خواهیم بگوییم چرا نماز های ما رشد نمی کند ؟چون نمی دانیم قرار است با بندگی به کجا برسیم،از عبودیت به کجا خواهیم رسید؟ مسیر بندگی و نوکری شبیه هم اند.درمسیرنوکری می خواهیم به کجا برسیم؟

بندگی اولش بندگیست آخرش هم بندگیست.نوکری هم همانند بندگیست. امیرالمومنان(علیه السلام)  باصورت می خورد زمین باخدا درد دل میکند.  الهی انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین" من عبد توهستم عبدی که ضعیفم، ذلیلم، مسکینم (عبد هیچ اختیار ندارد در تمام افعال که بروز و ظهور دارد باید از خدا اجازه بگیرد)

حضرت ضجه میزد: "یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنی وَرِقَّةَ جِلْدی" امیرالمومنین(علیه السلام)، علت خلقت عالم اینگونه تواضع می کند در مقابل خدا. بعد ما یک مدت که خدا را بندگی می کنم مغرور می شویم و می گوییم خداباید مارا تحویل بگیرد. هرچه  باخدا رفیق تر می شوید، به الطاف او  محتاج تر می شوید و در مقابل دیگران ذلیل تر می شوید.

فردی نزد سلمان آمد و محاسن او را گرفت و گفت: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ قصدتوهین داشت، سلمان آهی کشید و گفت: اگر این ریش مرا عبور دهد از پل صراط شرف دارد وگرنه دم سگ شرف دارد به محاسن سلمان.

امام صادق(علیه السلام) غلامی داشتند. _ اهل بیت(علیهم السلام) غلام و کنیز را می آوردند وبعد از مدتها عبد خدا می شدند و آزادشان می کردند_ غلام 20 سال نزد حضرت بود، حضرت دید عالم شده است و آزادش کرد و فرمود: در این 20 سال چه چیزی آموختی در منزل ما؟

گفت یک چیز آموختم. حضرت فرمود: آفرین خیلی خوب است چه چیزی آموختی؟ گفت یادگرفتم به هیچ چیز دنیا شاد نشوم و از هیچ چیز دنیا غمگین نشوم. شادی و غم فقط برای صحرای محشر است، اگر نامه عملم را در دست راستم دادند شاد شوم و اگر در دست چپم دادند غمگین شوم. حضرت فرمود: احسنت بر تو . تو فقیه شدی.

عاقبت بخیری یعنی صفحه آخر عمر انسان خوب بسته شود. خیلی ها خوب  شروع کردند ولی عاقبت به خیر نشدند و خیلی ها بد شروع کردند و خوب تمام کردند همانند: طیب، مصطفی پادگان، رسول ترک خوب تمام کردند اینها هیچ کس فکر نمی کرد این ها عاقبت به خیر شوند. آنچه تا لب گور باید نگرانش باشیم عاقبت به خیری است. در مسیر بندگی ابتدا و انتها بندگی است. هرچه بنده تر شویم نزد خدا مقرب تر می شویم.

چرا اوایل که با خداوند رفیق می شویم حالمان خوب است ولی این حال خوب ادامه دار نیست یا سقوط می کنیم و یا در همان سطح می مانیم و اوج نمی گیریم؟ زیرا اوایل هیچ در دست نداشتیم و از خدا می خواستیم که یاریمان کند. ولی کم کم دچار کبر شدیم. اوایل برای بیدار شدن سحر از او درخواست می کردیم بعدها مغرور شدیم و گفتیم خودمان بیدار می شویم.

سلمانی که امام صادق(عیله السلام) فرمود: اگرایمان 690 درجه باشد سلمان تمام 690 درجه ایمان را کسب کرده و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: "سلمان منا اهل البیت" نگویید سلمان فارسی سلمان از ما اهل بیت است.

امیرالمومنین(عیله السلام) ا سلمان را برای حکومت مدائن خواست بفرستد، آمد خدمت آقا، گفت: آقاجان من می روم مدائن وقت مرگم شما می آیید؟ بله. شماغسلم می دهید؟ بله. شماکفنم می کنید؟ بله. شما دفنم می کنید؟ بله. گفت: آقا یک خواهشی دارم با دست مبارکت روی کفنم بنویسید : "وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ" دست خالی بیچاره ای به نزد خدا می رود.

در باب نوکری اهل بیت(عیلهم السلام) هم همین است. در نوکری اهل بیت(عیلهم السلام) هم ما نوکر خودمان هستیم. تو انسان زرنگی بودی دیدی زیر سایه امام حسین(عیله السلام) امنیت است رفتی زیر سایه امام. دیدی باوفاتر از او نیست رفتی به سمت او تو سود کردی. من فکر می کنم برای امام حسین(عیله السلام) خیمه می زنم بعد یقه امام حسین(عیله السلام) را می گیرم که اگر کودکم را شفا ندهی دیگر برایت خیمه نمی زنم.

ما چه داریم که ببریم در خانه خدا تا به آن فخر کنیم. ما باید هرچه به سمت خدا می رویم بیشتر زمین بخوریم. بنزین سوخت ما برای پرواز سمت خدا ذلت است. در عالم ندیدیم  و نشنیدیم که تیلیاردری بگوید من فقیرم و گریه کند. اما امیرالمومنین(عیله السلام) علت خلقت عالم است و می داند این را اما به گونه ای نزد خدا می رود با ضجه که عالم متحیر می شود.

ساطان محمود غزنوی نوکری داشت به نام ایاز که دلبستگی ویژه ای به او داشت.درباریان حسادت می کردند و برایش توطئه کردند یک بار چنین گفتند او خانه ای قدیمی دارد که صبح میرود آنجا و ظهر پیش تو می آید ما گمان می کنیم دارد سلاح و نیرو جمع می کند تا علیه تو قیام کند. سلطان باورنکرد و ظهر که آمد پرسید: کجا بودی؟ گفت: خانه ای قدیمی دارم آنجا بود. گفت: مرا میبری؟ گفت: بله، عالم ملک شماست.سلطان و ایاز و حسودان به دنبالشان رفتند. در راباز کردند و سلطان دید خانه ای که سقفش ترک دارد و پوستینی آویزان بر دیوارش و گلیمی مندرس روی زمین است.

گفت: ایاز کاخ را رها کرده ای اینجا چه میکنی؟ ایاز گفت: قبل از این که زیر سایه شما باشم سقف این خانه سایه بانم بود، این پوستین لباسم بود و گلیم هم زیر اندازم و رواندازم بود. من هرروز می آیم و به خانه نگاه می کنم و می گویم ایاز جایت اینجاست و ظهر که به کاخ می آیم و الطاف تورا می بینم وجودم پر از عشق می شود.

 

سخنرانی حجت الاسلام دارستانی شب اول ماه مبارک رمضان سال94

  • تسنیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی