خَلوت و جَلوت

دور و برم از این همه خلوت شلوغ شد / کی می کنند خلوت و جلوت برابری

دور و برم از این همه خلوت شلوغ شد / کی می کنند خلوت و جلوت برابری

خَلوت و جَلوت

دلنوشته های نوکری ناقابل از عنایات آستان حضرت دوست در خلوت و جلوت
=================
عمری است حلقه‌‌ی در میخانه‌ایم ما
در حلقه‌ی تصرف پیمانه‌ایم ما
از نو رسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت ، پاشکسته می‌خانه‌ایم ما
عشاق را به تیغ زبان گرم می‌کنیم
چون شمع ، تازیانه‌ی پروانه‌ا یم ما

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

۲۸ مطلب با موضوع «نکته ها و گفته ها» ثبت شده است

«سـدیـر صـیـرفـی» [1] بـه خـدمت امام صادق (ع) شرفیاب شد و عرض کرد: واللّه مایسعک القعود!، به خدا قسم! در خانه نشستن برای شما روا نیست!». امام (ع): چرا یا سدیر؟ . سـدیـر: بـرای ایـنـکـه دوسـتان و شیعیان و یاوران شما آنقدر زیادند که اگر این جمعیت را جدت امیرالمؤمنین (ع) داشت، دیگران طمع در حکومت او پیدا نمی کردند. امام (ع): شیعیان ما را چقدر تخمین می زنی؟ . سدیر: صدهزار. امام (ع): صد هزار!. سدیر: بلکه بالاتر، دویست هزار نفر. امام (ع): دویست هزار نفر! سدیر: بلکه بالاتر، نیمی از جمعیت دنیا طرفدار شما هستند. امـام (ع): سکوت کردند، آنگاه رو کردند به سدیر و فرمودند: «آیا می توانی همراه ما تا ینبع [2] بیایی؟ ». عرض کردم: آری. امـام (ع) فرمود: «الاغ و استری را آماده کردند، من جلو رفتم که بر الاغ سوار شوم، حضرت فرمود: الاغ را به من بده، عرض کردم: استر برای شما زیبنده تر و محترم تر است. فـرمود: الاغ برای من راحت تر است، من پیاده شدم و حضرت بر الاغ و من بر استر سوار شدم، مدتی راه رفتیم، چون وقت نماز رسید، حضرت فرمود: پیاده شو تا نماز بخوانیم بعد فرمود: اما این زمین شـوره زار است و نماز در آن روا نیست [3] ، دوباره به راه خود ادامه دادیم تا به زمین خاک سرخ رسیدیم، حضرت به جوانی که مشغول چرانیدن تعدادی بزغاله بود، اشاره کرد و فرمود: «واللّه یا سدیر! لو کان لی شیعة بعدد هذه الجدا ما وسعنی القعود». «بـه خـدا سـوگـند! اگر تعداد شیعیان من به اندازه این بزغاله ها بود، نشستن در خانه برایم روا نبود». آنـگـاه پیاده شدیم و نماز را خواندیم، پس از تمام شدن نماز، بزغاله ها را شمردم،(فقط) هفده راس بود [4] ».

پی نوشت


[1] سدیر، بالسین المهملة المفتوحة، «تنقیح المقال» سدیر.

[2] «یـنـبـع» نـام مـحـلـی اسـت کـه حـجـاج مـصری از آنجا عبور می کردند و دارای چشمه، و زراعت و نخلستان بوده است.

[3] صـاحـب عـروة الـوثـقـی در امـکنه مکروهه برای نماز می فرماید: «التاسع: الارض السبخة، زمـیـنـی کـه شـوره زار بـاشـد، نـمـاز خـوانـدن در آن کراهت دارد»، (عروة، کتاب الصلاة، باب الامکنة المکروهة).

[4] اصول کافی، 2 /242، «باب قلة عدد المؤمنین».

در صفحه‌ای از دنیای اینستاگرام آخرین نامه‌ای که یکی از شهیدان مدافع حرم خطاب به خانواده خود نوشت، منتشر شد.

به گزارش سایت خبری جهان چندی پیش صفحه‌ای در اینستاگرام عکسی از یک شهید مدافع حرم به نمایش گذاشت. مهدی صابری؛ شهید مدافع حرم در آخرین کاغذ دست نوشته‌اش که وصیت‌نامه وی محسوب می‌شود، خطاب به خانواده خود نامه‌ای نوشت که به شرح زیر است:

" رو سیاهم.
روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطه عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم.
می‌خوام کمی راحت‌تر و خودمانی‌تر، بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم.
مامان، مامان، مامان...
همین الانش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا می‌دونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزارتا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمی‌شن و اون حس و حالش رو هم نمی‌تونم با قلم برات توصیف کنم.
مامان؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگ ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم دوستت دارم.
آبجی کوچولوی دوست داشتنی. با تو فهمیدم عشق یعنی چی! (باورت می‌شه) اونقدری که شما من رو دوست داری، به دو برابرش من دوستت دارم....
و اما روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم..
پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم! ممنونتم..
روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً ارباً! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده!
همیشه هم آرزو داشتم این روضه‌ها همه به سرم بیاد! خدا کنه! یعنی میشه؟
پدر و مادر و خواهران، محکم صبر کنید. صبر صبر صبر!
خواهرای خوبم؛ حجاب حجاب حجاب! "
قسمتی از وصیت‌نامه فرمانده یکی از تیپ‌های فاطمیون
شهید مدافع حرم
مهدی صابری

آیت‌الله سیدعلی قاضی(ره):  برو در نهایت دقت و سعی آنچه از نیکی می‌دانی عمل کن؛ بدان که تو عارف هستی.

قبور ائمه بقیع(علیهم السلام) مانند سایر قبرها در محوطه مکشوف و بدون دیوار و سقف نبوده بلکه مانند تربت رسول خدا(ص) و حضرت رضا(ع) از آغاز در داخل خانه‌ای که متعلق به عقیل -از خاندان- بوده، قرار داشته است و به مرور زمان این خانه به ساختمان مناسب و به شکل مسجد تبدیل شده، سپس در محل همان ساختمان بزرگترین و مرتفع‌ترین گنبد و بارگاه بنا شده است و در قرون متمادی دارای خادم و دربان و دارای ظریف‌ترین و گران‌بهاترین ضریح و صندوق با زیباترین روپوش و داراى فرش و قندیل بوده است.

سال‌ها بعد عباسیان، براى حفظ قبر عباس بن عبدالمطلب(عموی پیامبر) که خود را به او منتسب می‌دانستند، بنایی روی آن ساختند. از آنجا که قبر حضرت عباس در کنار قبر چهار امام و قبر منسوب به حضرت زهرا(علیها السلام) یا فاطمه بنت اسد بود، بقعه یاد شده، بر روی همه آنها یکجا بنا شد. پیش یا پس از آن، بقعه‌هایی نیز برای همسران پیامبر، عمه‌ها و نیز امام مالک و غیره ساخته بودند و از قرن ششم به بعد، بقعه‌هایی برای کسانی از بزرگان نیز که علاقمند به برخی از مدفونین در این مکان بودند، ساختند.

قبور ائمه در طول تاریخ سه بار توسط مسترشدبالله، المستنصر و سلطان محمود عثمانی بازسازی شده است.

بالاخره در هشتم شوال سال 1344هـ.ق. که وهابیون ظهور یافته در نجد و حجاز توانستند مکه و مدینه را تصرف کنند این مقبره‌ها به همراه مقبره‌های دیگری منهدم شد. حتی قبه و بارگاه منسوب به حضرت حوا در جده و محل تولد پیامبر در مکه هم از گزند و آسیب دور نماند.

تمام گناه هایی که ما می کنیم بخاطر بی خبری است. خبری هست که اگر به گوش گناهکاران می رسید از فکر به گناه هم خجالت می کشیدند، آن خبر محبت خدا به گناهکاران است

 

خداوند به عیسی علیه السلام می فرماید : ای عیسی من چقدر چشم به راه باشم تا بنده ای که مرا رها کرده بازگردد؟ ولی آن ها در غفلت هستند.

 

 باور کنید خدا به اندازه پدر و مادرتان شمارا دوست دارد و منتظر برگشت انسان هاست.

 

 تمام کسانی که در طول تاریخ توبه کردند، زمانی توبه کردند که از محبت خدا به خودشان با خبر شدند. گناه های ما از سر بی خبری است زیرا ما خبر از محبت خدا نداریم.

 

هرکسی زمین بخورد نزد خدا عزیز تر میشود، برای همین است خداوند میفرماید"من توبه کنندگان را دوست دارم ".

 

در بندگی و طاعت خداوند چه چیزی عائد ما می شود؟

آیا بندگی منفعت دارد؟ مثلا فردی طلبگی میکند که مرجع شود، فردی مدتی دانشجو است تا استاد شود، منفعت و رشد دارد. حال بعد از یک مدت بندگی خدا قرار است به منفعت برسیم؟ آیا مسیر بندگی هم مسیر کاسبی است؟ چرا این سوال مطرح شد؟می خواهیم بگوییم چرا نماز های ما رشد نمی کند ؟چون نمی دانیم قرار است با بندگی به کجا برسیم،از عبودیت به کجا خواهیم رسید؟ مسیر بندگی و نوکری شبیه هم اند.درمسیرنوکری می خواهیم به کجا برسیم؟

بندگی اولش بندگیست آخرش هم بندگیست.نوکری هم همانند بندگیست. امیرالمومنان(علیه السلام)  باصورت می خورد زمین باخدا درد دل میکند.  الهی انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین" من عبد توهستم عبدی که ضعیفم، ذلیلم، مسکینم (عبد هیچ اختیار ندارد در تمام افعال که بروز و ظهور دارد باید از خدا اجازه بگیرد)

حضرت ضجه میزد: "یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنی وَرِقَّةَ جِلْدی" امیرالمومنین(علیه السلام)، علت خلقت عالم اینگونه تواضع می کند در مقابل خدا. بعد ما یک مدت که خدا را بندگی می کنم مغرور می شویم و می گوییم خداباید مارا تحویل بگیرد. هرچه  باخدا رفیق تر می شوید، به الطاف او  محتاج تر می شوید و در مقابل دیگران ذلیل تر می شوید.